چرا نمی توانیم با هم کار کنیم رضا بژکول روزنانه نگار

چرا نمی توانیم با هم کار کنیم ؟


رضا بژکول      پژوهشگر اجتماعی 


سالهاست که تلاش می کنیم تا به توسعه برسیم ،اما نمی توانیم آن را در خود و محیط اجتماعی خود حل کنیم . 150 سال است که ما همچنان دور خود می چرخیم و در حسرت توسعه مانده ایم .

در این  امر تنها بیگانگان نیستند که مانعی در رسیدن به فرایندهای دور توسعه از گذشته دور بودند، بلکه بخش اعظم این عقب ماندگی ها خود ما هستیم . اگر ریشه مشکلات قبل از انقلاب را به دیگران نسبت دهیم ،مشکلات بعد از انقلاب را چگونه باید علت یابی کنیم ؟ این که نمی توانیم سیستمی بنا کنیم و مشکلات ما همچنان پابرجاست ،علت یابی را چگونه باید طراحی کیم ؟ 

ایا مساله در افکار و گرایش ها و تفکرهای ماست یا اینکه ما ایرانی ها نمی توانیم با هم کار کنیم ،هماهنگ باشیم ،یکدیگر را قبول کنیم ،به هم احترام بگذاریم ،تفاوت های یکدیگر را بپذیریم ،وظایف و سهم کاری خودمان را ایفا کنیم ،یکدیگر را تضعیف نکنیم ،از هم حمایت کنیم ،به بهتر از خودمان افتخار کنیم،نه آن که او را تخریب کنیم ،به هم گوش نمی دهیم،تلقی صحیحی از اجتماع ،جامعه و جمع نداریم،جوپذیر هستیم،به راحتی تغییر روش و مرام می دهیم،سریع عکس العمل نشان می دهیم ،به کسی که در باند خودمان است،بسیار ارج می نهیم ،ولی حق شهروندی افراد پیاده در خیابان ها را به راحتی نادیده می گیریم ،به ملایم ترین نقدها ،عکس العمل های کهکشانی نشان می دهیم ،در تحریف کردن های بی جا ،هنرمند ترن افراد هستیم ،مسایل فراوانی را کتمان می کنیم ،از قبول واقعیت ،شانه خالی می کنیم ،موفقیت افراد را نادیده می گیریم،خیلی زود عصبانی می شویم ،خویشتن داری ما ضعیف است .در دوستی ،ارتباط و کار ،همه چیز را یک طرفه می خواهیم و سهم خود را به خاطر تنبلی و بی توجهی به دیگران ایفا نمی کنیم ،در خود انتقادی ،بسیار ضعیف هستیم،سخن خود را دائما تغییر می دهیم.دمدمی مزاج هستیم ،خیلی حرف می زنیم و خیلی کم فکر می کنیم ،بسیار با هوش،ولی در عین حال کم تدبیر هستیم،قبلا عواقب حرف هایی را که می زنیم و کارهایی را که می کنیم ،نمی سنجیم،خود را بیش از اندازه مهم می دانیم و چندین برابر آن چه هستیم نشان می دهیم ،در قضاوت نسبت به انسان های دیگر و پدیده ها منصف نیستیم،یا زیاد می گوییم یا کم می کنیم،حوصله نداریم برای جواب گرفتن در یک کاری ،ده سال و شاید پانزده سال صبر کنیم ،عموما بیرون از خودمان را سرزنش می کنیم ،علی رغم ادعاهای عرفانی و معنوی ،عجیب به مال و سمت و مقام و موقعیت و دنیا علاقه مندیم و همه چیز را با هم می خواهیم....

ایا این خلقیات و روحیات ،مسایل فکری هستند یا شخصیتی و تربیتی ؟ایا این خلقیات مانع توسعه سیاسی و اقتصادی است یا تقابل گفتمان ها؟ هر چند هر یک از این موارد در افراد مختلف به نسبت های گوناگون وجود دارد ،ولی این خصایص نسبتا عمومی است و مهم تر اینکه قدیمی است پس باید کار کرد و از خود شروع کنیم تا جامعه ما را بسازیم بدون تغییر از درون تغییر در برون امکان پذیر نیست .

اگر ایران توسعه یافته و گذار به سوی توسعه را می خواهیم از خود و خانه خود شروع کنیم و آن را در محیط اجتماعی نضج دهیم ، در غیر اینصورت همچنان باید در حسرت توسعه بمانیم و در جا بزنیم .(این متن بر گرفته شده از کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران ، دکتر سریع القلم است )


 به امید آن روز

روزگار سیاه چای رضا بژکول پژوهشگر

روزگار سیاه چای


رضا بژکول    پژوهشگر اجتماعی

 

روزنامه قانون:  96/10/24


چای، گیاهی است که در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری همراه با رطوبت و بارندگی‌های مناسب در خاک‌های اسیدی رشد می‌کند و چین،بزرگ‌ترین زادگاه چای با 80 میلیون چایکارو دو میلیون هکتارباغ ، بیشترین چایکار را در جهان داراست. در حال حاضر پنج میلیون تن چای در جهان تولید می‌شود که از لحاظ سرانه مصرف، کشورهای انگلیس ،ترکیه، روسیه، نیوزلند، مصر، لهستان و ژاپن با بیش از دو کیلو گرم در سال در رده‌های بالا قرار دارند.


چای در کنیا و سریلانکا منبع اصلی تامین ارز کشور و دومین منبع اشتغال است. این محصول در30 کشور جهان کشت می‌شود که از نظر تولید، چین و هند و سریلانکا بیشترین تولید و صادرات را دارا هستند. چین، هند و اروپا بزرگ‌ترین مصرف‌کننده چای در جهان هستند اما کشت چای در ایران به 110 سال پیش باز می‌گردد که ابتدا در استان گیلان (لاهیجان) و سپس مازندران، کشت آن ‌شروع شد.


گیلان سرآمد کشت چای


آغاز تولید چای در ایران به سال 1279 شمسی باز می‌گردد که توسط کاشف السلطنه به ایران و لاهیجان وارد شد.


او به خوبی توانست بذر و نهالش را به ایران وارد کرده و تمام وقت خود را صرف تولید چای کند. براساس آمارهای اعلام شده از سوی رییس سازمان چای، استان‌های گیلان و مازندران در حال حاضر بین 25 تا 28 هزار هکتارباغ چای را دارا هستند که 90 درصد این باغ ها در استان گیلان و شهر لاهیجان واقع شده است.


برداشت برگ سبز چای از باغ‌های شمال کشور در سه چین بهاره، تابستانه و پاییزه صورت می‌گیرد که چین بهاره از اوایل اردیبهشت، تابستانه از نیمه دوم خرداد و چین پاییزه در شهریور و مهرانجام می‌شود .


مقایسه درآمد چایکاران و گندمکاران


در گذشته نه چندان دور یعنی سال 57 درآمد چایکاران دو برابر گندمکاران بود اما امروزه درآمد، کشت و خرید برگ آن به پایین‌ترین سطح خود رسیده است.


از سال 82 تا سال 93 سطح چایکاری از 32هزارهکتار به 20 هزار هکتار با توان تولیدی‌و مقدارتولید آن از 48 هزارتن به کمتر از 24 هزار تن در سال رسیده است. اما طبق گفته دکتر محمدولی‌روزبهان، رییس سازمان چای کشور در فصل زراعی گذشته ،107 هزار و 500 تن برگ سبز چای به ارزش اقتصادی افزون بر دو هزار میلیارد ریال از چایکاران خریداری شده است. از قدیم گفته‌اند که چای هم‌سنگ نقره برای جهانیان ارزش دارد اما امروزه به دلیل سهل‌انگاری مسئولان و بی‌رغبتی بعضی چایکاران، در بعضی روستاها تغییر کاربری داده و نسبت به گذشته کاهش چشمگیری داشته است.


دوران طلایی تولید چای


بر اساس آمار ارائه شده، بیشترین تولید چای در کشور و دوران طلایی آن به سال 70 باز می‌گردد که تولید آن به مرز 70000هزار تن چای خشک رسیده بود.


در حال حاضر 28 هزار هکتار باغ چای در دو استان گیلان و مازندران قرار دارد که تنها 21 هزار هکتار مورد بهره برداری قرار می‌گیرد .


صنعت تولید چای درآمد بیش از 50 هزار خانواده را در خود جای داده است که به همراه شاغلان در کارخانه‌های چای کشور، حدود 80هزار خانوار را به طور مستقیم و غیرمستقیم تغذیه می‌کند.


گردش مالی بازار چای


یکی از بزرگ‌ترین مزایای چای، تعامل خاصی است که باغات چای با طبیعت و حفظ محیط زیست و جلوگیری از فرسایش خاک و تنوع زیستی دارند زیرا کاشت در بیشتر باغات چای به صورت دیم‌صورت می‌گیرد. در آمار دیگری، چای ایران از لحاظ سطح زیر کشت در رتبه پانزدهم و از لحاظ مصرف رتبه دوازدهم را داراست (حدود4/1 کیلو گرم ) و مصرف آن در سال 110 هزار تن است .با توجه به مصرف 110 هزار تنی و تولید 25 تا 28 هزار تنی، واردات چای امری گریزناپذیر است. آنچه گویاست، واردات قانونی سالیانه چای 700 میلیارد تومان ‌و گردش مالی بازار چای در ایران بیش از 3000 میلیارد تومان است. اما در سال 95 مبلغ خرید برگ سبز چای 234 میلیارد تومان بوده است .


موانع موجود


فارغ از اینکه تولید چای در سال چقدر بوده و مسئولان با چه نگاهی به آن می‌نگرند، نباید به موانعی که سر راه آن قرار دارد بی‌توجه بود، درحال‌حاضر تولید این محصول در شمال کشور با مشکلات ومحدویت‌های فنی و تکنیکی مواجه است. از نظر کیفیت سنتی و رایج کاشت، داشت و برداشت بوته و برگ چای، فیزیک خاک که غیراسیدی بوده، شیب دار بودن بیشتر باغات چای که باعث افت و کاهش آبدهی و عدم تثبیت خاک و کوددهی مناسب می‌شود، آب و هوای منطقه به علت‍ دیم بودن، نبود باران در همه مواقع ‌به‌ویژه تابستان و سایر موارد جنبی مانند حمل و نقل به کارخانه‌ها، فرسودگی ماشین آلات ، از طرف دیگر تکنولوژی تولید کارخانه های تولید چای، مساله قانون نسبی را بسیار مطرح می‌کند؛ یعنی اگر قرار باشد در دنیایی با اقتصاد آزاد و تبادل منابع و تولیدات زندگی کنیم، باید محصولی را تولید کنیم که در کیفیت و قیمت تمام شده نسبت به سایر تولید کنندگان، در دنیا از مزیت نسبی برخوردار باشد. به معنی دیگر چای تولید شده ما هم در کیفیت بخش کشاورزی و هم در فرآوری و تولید صنعتی ، دارای کیفیت و قیمت تمام شده پایین‌تر باشد تا ضمن تامین ذائقه مصرف‌کننده داخلی در رقابت با چای وارداتی بتواند موفق باشد.


مزایای حمایت از صنعت چای و چایکاران


جدا از مشکلات بیان شده، پرسشی که برای هر گردشگر و یا تولیدکننده چای به‌وجودمی‌آید این‌است که حمایت از چایکاران، چه منافعی را برای ایران و خطه‌هایی که در کشور چای در آن تولید می‌شود، دارد ؟


در این زمینه باید گفت حمایت از صنعت چای باعث تقویت اشتغال و حفظ اراضی می‌شود. از سوی دیگر باعث جلوگیری خروج ارز بیشتر از کشور شده و موجب حفظ محیط زیست و طبیعت زیبای آن می‌شود .


همچنین حمایت از این صنعت باعث رونق اقتصادی غیرمولد و مصرفی در منطقه و جذب بیشتر گردشگران به ایران می‌شود. حمایت و تصویب قوانین سختگیرانه برای جلوگیری از تخریب و تغییر کاربری باغات چای ، باعث خوشحالی چایکاران در منطقه شده و سلامت شهروندان را در مقابل چای وارداتی تضمین می‌کند .


از طرف دیگر حمایت از چایکاران باعث تقویت نیروهای روستایی در ماندن در روستاها و انگیزه بیشترآنان در تولید بهترو بیشتر می شود و از تخریب بافت سنتی و ماندگار روستاها جلوگیری می‌کند.


بر این اساس دولت موظف است ضمن حمایت کامل از تولید چای داخلی، تسهیلات لازم مانند وام های درازمدت با بهره‌های کم یا تسهیلات غیرنقدی تاثیرگذاردر روند زندگی و کار را در اختیارتولیدکنندگان قرار دهد تا این محصول 110ساله که با مشقت و سختی‌های فراوان از گذشته دور، دست به دست شده و به ما رسیده، به فراموشی و نابودی کشیده نشود.


امید آنکه با واردات بی رویه چای، این محصول معطر دچاربیماری تخریب و تهدید نشود و دولت با پرداخت‌های به‌موقع طلب چایکاران، دربهبود این صنعت دیر پا گامی موثر بردارد.این در حالی است که چای ایرانی هرگز از سفره ایرانی‌ها جدا نخواهد شد، مگر اینکه ما با دست‌های خود و یا سوءمدیریت‌ها آن را از سفره‌های‌مان جدا کنیم.

ما می توانیم : از شعار ایرانی تا عمل تایوانی رضا بژکول روزنامه نگار

❇️ ما می توانیم؛ از شعار ایرانی تا عمل تایوانی


رضا بژکول - روزنامه نگار


توماس فریدمن اندیشمند، ژورنالیست و نویسنده بزرگ آمریکایی، در پاسخ به یکی از سوالاتی که از ایشان پرسیده شد که به جز کشور خود (آمریکا) چه کشور دیگری را دوست داری؟ پاسخ داد، تایوان؛ وقتی علت را از او پرسیدند، گفت که تایوان صخره ای لم یزرع در دریایی پر از امواج طوفانی و بدون منابع طبیعی برای زندگی کردن است، چون برای ساخت و ساز هر چیزی را باید از چین شن و ریگ وارد کند که با وجود همه این ها چهارمین ذخایر کلان مالی دنیا را در اختیار دارد، چرا؟ چون به جای کندن زمین و استخراج هر آنچه که بالا می آید، تایوان ذهن و افکار ۲۳ میلیونی تایوانی را می‌کاود استعدادشان را، انرژی شان را، هوش و ذکاوتشان را چه زن و چه مرد.


همیشه به دوستانم در تایوان می گویم: شما خوشبخت‌ترین مردم دنیا هستید، چطور اینطور خوشبخت شده اید؟ نه نفت دارید، نه سنگ آهن، نه جنگل، نه الماس، نه طلا، فقط مقدار کمی ذخایر ذغال سنگ و گاز طبیعی و به خاطر همین است که فرهنگ تقویت مهارت هایتان را توسعه داده‌اید، کاری که در جهان امروز ثابت شده با ارزش‌ترین و تنها منبع تجدیدپذیر جهان است.


خیلی ها اسم تایوان را شاید نشنیده باشند و حتی ندانند این کشور کجاست؟ و چه شاخص هایی دارد؟ بر این اساس لازم است به معرفی اجمالی کشور تایوان پرداخته و سپس آن را با کشور خودمان تطبیق دهم که از جهاتی نزدیک به ما است هم در ظلم‌هایی که در طول تاریخ دیده، هم قرار گرفتن در حساس ترین نقطه و منطقه، هم در نزدیکی به دریا؛ تایوان ۳۵ هزار کیلومتر وسعت دارد که مساحت آن به اندازه سه ایالت ماسو چوست، کانکتیک و ردایلند در آمریکا و مازندران و گیلان ما در ایران است.


در سال ۱۹۷۸ در پی سیاست های اقتصادی چین شروع به فعالیت کرد با جمعیتی حدود ۲۳ میلیون نفر در یک جزیره کوهستانی در سواحل اصلی چین، کشور تایوان همانند دیگر کشورها به معجزه توسعه معروف است (در کنار کره، سنگاپور، هنک کنگ جزء چهار غول اقتصادی است.) آموزش متوسطه در آن اجباری است از طرفی در بحث بهداشت و درمان دارای جمعیت سالم با نرخ مرگ و میر پایین در بین کودکان جهان مطرح است و امید به زندگی در این کشور ۷۵ سال می باشد.


دولت مردان این کشور طی سالها تلاش و کوشش توانستند فقر مطلق را از بین ببرند و وضعیت بیکاری (این کشور قبلا مستعمره بود) را به پایین‌ترین سطح خود برسانند و… در نبرد با نابرابرهای اجتماعی و اقتصادی موفق‌ترین کشور در آن حوزه و آسیای شرقی باشند.


با رشد معقول اقتصادی و سیاست های دموکراتیک و رقابتی سیستم آن کشور فساد کمتری داشته تا نسبت به کشورهای همجوار از شفافیت بالایی برخوردار باشد.


موفقیت تایوان در جنبه های مختلف قابل تامل است، مسائلی مانند تاکید بر آموزش، توسعه وسیع زیرساخت ها، اصلاحات ارضی زودهنگام و کامل، نرخ پس انداز بالا و سرمایه گذاری، پراکنش ایده های تجاری از ژاپن و آمریکا، راهبردهای موثر صنعتی شدن دولتی، آزادسازی انرژی انسانی و خلاقیت از طریق بازار آزاد، رونق اقتصادی دهه ۱۹۶۰ ناشی از جنگ ویتنام و راهبرد رشد بر پایه صادرات و استفاده این کشور از کمک هایی آمریکا در سرمایه گذاری و نه مصرف، اخلاق کار و نگرش تولیدی نیروی کار جوان و… می توان برشمرد.


با این تفاسیر آنچه مدنظر نویسنده است اینکه کشوری با این مشخصات و با کمترین امکانات و حتی منابع طبیعی و زیرزمینی چگونه توانسته از خلاقیت ها و دانش روز جهان بهره گیرد و به عنوان قطب بزرگ اقتصادی شناخته شود. چگونه یک کشوری با سازوکارهای ابتدایی و داشته های حداقلی و لم یزرع به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل می‌شود، اما کشوری مانند ایران با همه سازوکارها و داشته های حیاتی از منابع طبیعی تا زیرزمینی، از بهترین جنگل ها برای صنعت گردشگری تا ۱۳ نوع آب و هوایی، از قرار گرفتن در حساس ترین منطقه جهانی تا دستیابی به سه قاره اقتصادی، از داشتن بهترین استعدادها تا بهترین استادها، از وسعت بی نظیر تا چهار فصل بی فطیر، از بهترین زمین ها در کشت محصولات کشاورزی تا چاه های عمیق گازی، از جمعیت مناسب تا منابع انسانی قوی همه و همه به معنی این است که ما هر چیزی که تایوان نداشته، داشتیم، اما آنچه نکاشتیم بهره برداری از این داشته ها با استفاده از دانش و نوآوری است. سالیان متمادی سعی کردیم با منابع زیرزمینی مصرف کننده خوبی باشیم، از درآمد ۸۰۰ میلیاردی نه به توسعه رسیدیم و نه حتی فقر را از بین بردیم، فقط شعار دادیم، بر باد دادیم، از دنیا نیز عقب ماندیم، به این نیندیشیم که آینده از آن کسانی است که توانایی اقتصادی اش و وفور نعمتش از بسترهای مغزی سر بر می آورد نه از بسترهای طبیعی، حتی اگر نفت و طلا باشد، ما شعار دادیم، ما می توانیم، تایوانی ها در عمل اثبات کردند، ما می توانیم!


به نظر می رسد تا زمانی که اتکای ما بههای رفیع جهانی با همه پتانسیل های موجود باز می‌مانیم، وقتی توسعه پیدا می‌کنیم که خود بسازیم نه برای ما بسازند، خود نوآوری کنیم، خود تولید کنیم و به نواندیشان و نخبگان خود اعتماد نماییم،  شلیچر چه زیبا گفت: چیزی که همواره شما را به جلو می راند و باعث پیشرفت شما می شود چیزی است که خود ساخته اید. به امید روزی که ما سازنده باشیم نه فقط مصرف کننده.